بمناسبت گردهم آیی وسیع نیرو های ملی ، مترقی و دموکرات افغانستان در اروپا
عبدالصمد ازهر عبدالصمد ازهر

مؤرخ 19 اپریل 2008 درشهر ایندوفن هالند

                                              

 

   رفقا ! دوستان ارجمند !

   اجازه دهید سپاس عمیق و بی پایان خود را به " کمیسیون تدارک گرد هم آیی و بر گزاری اجلاس وسیع نیروهای ملی ، مترقی و دموکرات افغانستان در اروپا "- آن ذوات محترمی که با زحمات پیگیر شان این گردهم آیی و نشست شاندار را تحقق بخشیدند – پیشکش نمایم .

   گردهم آیی امروزی  شما رفقا و دوستان – شما که از چندین دهه ، وبعضی ذوات محترم، حتی ازنیم قرن پیش، با صفای نیت و پاکی باطن ، با اعتقاد راسخ به ضرورت دگرگونی های اقتصادی - اجتماعی بنفع مردم رنج کشیده ومحروم کشور عزیز ما – افغانستان - ، بپا خاسته تمامی عمر شیرین تان را با از خود گذری های شجاعانه و فدا کاری های قهرمانانه ، در راه مردم ومیهن

  رزمیدید در قلب و دماغ سالخورده ام امید های نوی را جوانه میزند .

 

   بعد از نشست تاریخی 2 دسامبر 2001 در شهر فرانکفورت ، که آغازی بود برای دور انداختن پوستهء تحجر ، باز نگری شعارها - اگر نه آ رمانها – و تلاش برای وحدت مجدد نه تنها حزب وطن (حزب دموکراتیک خلق افغانستان )، بلکه تمام نیروهای وطن پرست ،ترقیخواه ودموکرات که - متآسفانه بنا به نیرومندی " من "ها ، خود محوری ها و بت پرستی ها به جای وصل ها به فصل ها انجامید - ،اشتراک کننده گان این نشست شاندار امروزی ، با برخورداری از تجارب تلخ تشتت و احساس عمیق ضرورت وحدت نیرو های ترقی پسند ، عدالت خواه و دموکرات ، میتواننند سنگ بنای این وحدت را با نه گفتن به "من " پسندی ها ، خود محوری ها و بت پرستی ها ، و برامدن از لاک تک روی ، فرکسیون بازی و اعتیاد به فرمانروائی ، بگذارند و تاریخ را بنام خود رقم زنند .

   اگربه مرامنامه ها ، خطوط فکری ، پروگرام ها و ادعاهای احزاب ، گروپ ها و نهادهایی که  با ادعای اعتقاد به ترقی و دموکراسی عرض اندام کرده اند ، نظراندازی شود ، سمت وسوی  مشابه  دارند . اگر واقعاٌ بران اعتقاد راسخ  دارند  پس مشکل در کجاست؟ چرا نمیتوانند یکی شوند ؟  چرا در برابر آنانی که هیچ وجه مشترک با ایشان وجود ندارد و حتی ازلحاظ فکری ، عقیدتی و تاریخی مواضع شان در قطب های مخالف قرار دارد، امکان تواضع ، گذشت و حتی همراهی وجود دارد ، اما در برابر رفیق ، دوست ، هم عقیده ، هم نظروهمراه تاریخی ، این  امکان نفی میشود ؟

   رفقای عزیز ! دوستان محترم !

   ما اگرعلیه یورش و اشغال نظامی افغانستان توسط امریکا و شرکا ، صدای اعتراضی بلند نکردیم بخاطر آن بود که امید داشتیم مارا از چنگ نیرو های اهریمنی ارتجاع سیاه قرون وسطایی برهانند و مطابق وعده هایی که داده بودند در بازسازی اقتصادی – اجتماعی وپیاده کردن دموکراسی وحقوق بشر ، مارا یاری رسانند . در حالیکه خصلت ذاتی واهداف ستراتژیک شان را

خوب می شناختیم و درک میکردیم ، تصور داشتیم بخاطر حفظ منافع خود شان در منطقه ، حتی اگر بخاطرحفظ ظاهر وحیثیت بین المللی شان هم باشد درین راستا قدم های فراخ برخواهند داشت که منجر به شگوفایی اقتصادی ، تحولات سترگ اجتماعی – سیاسی ، تشکیل یک دولت قوی با اتوریته  مدرن ، خلع سلاح و نقطهء پایان گذاشتن به زورگویی جنگ سالاران ، باز گرداندن و جابجایی دوباره باعزت مهاجرین وبیجاشده گان وایجاد کار ومصروفیتی که حد اقل معیشت شان را تامین کند ،توجه به حقون زنان و کودکان  وبرچیدن قدرت بنیاد گراها  گردد .

   اما در عمل چه دیدیم و چه داریم ؟

   یک قانون اساسی ظاهراٌ دموکراتیک ، که تمام مواد دموکراتیک آن صرفاٌ با دو مادهء همین قانون ملغی شده است ؛

   یک رئیس جمهوری که ظاهراٌ با آراء مردم انتخاب شده ، در مردم پایگاه ندارد وفاقد هرنوع قدرت ، ابتکار عمل و درایت کاری میباشد ؛

   یک پارلمان ظاهراٌ انتخابی ،که اکثریت عظیم آنرا همان جنگ سالاران ،زورمندان ،بنیادگرایان

وارتجاع سیاه تشکیل میدهد ؛

   یک قوهء قضائیهء سرتاپا آلوده به شر و فسا د ، که تا دیروز در رآس آن سیاه اند یش سیاه کار معروف – عبدالهادی شینواری – قرارداشت ، وصرف نظر از اجحافات روزمره ،بزرگترین کارنامه های آنها صدورفتاوای تکفیر و احکام اعدام آنهاییست که پرده از چهره های زشت این عقب گرایان و زورگویان برمیبردارند ؛

   والیان ، ولسوالان ،قوماندانان پولیس ، قضات ،سارنوال ها ،مسئولین امور مالیاتی و گمرکی وتمام کارمندان مربوط به این ادارات ودیگرارگان ها، متشکل از همان تفنگ سالاران و زورمندانی استند که در سالهای جنگ مردم را ازهست و بود مادی و معنوی، ساقط نموده بودند واینک اکنون که مشروعیت را هم ادعا میکنند آه هم در جگر مردم نگذاشته اند ؛

   در اعمار زیربنای اقتصادی، بجز ترمیم و قیرریزی دوبارهء همان شاهراه حلقوی قدیم، واعمار

و تمدید لین های انتقال برق از جمهوریت های آسیای میانه تا بعضی ولایات کشور، دست اورد دیگری دیده نمیشود ؛

   با وجود ادعای سرازیر شدن ملیونها دالر، نه تنها در زندگی مردم کدام تغییر مثبت دیده نمیشود،

بلکه در نتیجه سیاست اقتصادی تحمیل شده از جانب صندوق وجهی بین المللی و بانک جهانی وتحت عنوان بازار آزاد ،بجای ایجاد ، تشویق و حمایت صنایع در کشورو رونق دادن به بازار کار و اشتغال ، افغانستان بازار عرضهء کالاهای تولیدی بی کیفیت کشورهای همسایه گردیده و در سکتور زراعتی هم مانند بخش صنعت ، سیاست بازارآزاد اجازهء سبسایدی از طرف دولت را نمیدهد . درین سکتوردرین شش سال،حتی یک بند بزرگ ذخیرهء آب بمنظور آبیاری و تولید انرژی تهداب گذاری هم نشده است .سیستم زراعت بهمان شکل عنعنوی با ایزاد تخریبات سالهای جنگ وخشکسالی ،باقی مانده ، دهاقین فقیر و تهید ست که خیلی بیچاره گشته اند از روی مجبوریت وبرای زنده ماندن ، به خواست های  باندهای تجارت مواد مخد ر، گردن می نهند ؛

   در عرصهء معارف ، فرهنگ واطلاعات جمعی دستاوردهای آسیب پذیر وجود دارد . به این معنی که همواره مورد تهدید و تخریب هم ازجانب مخالفین مسلح و هم از جانب نیروهای زورمند عقبگرا در درون دولت ، قرار دارند ؛

   بخش امنیت بد ترین وضع را دارد .هر روز وضع بدتر از روز پیش است .همانطوریکه یکی از دوستان در کابل برایم توضیح داد  وضع ظاهراٌ در شرق  و جنوب پیچیده است ، واین بخاطری است که نیروهای بی فرهنگ و ضد ارزشهای انسانی بخاطربدست آوردن قدرت میجنگند . اما وضع در شمال ، غرب ومناطق مرکزی به سببی ظاهراٌ آرام است که درین مناطق

همان نیروهای بی فرهنگ از قبل مسلط اند وضرورت به جنگیدن با دولت را ندارند .از لحاظ انسانی آنچه درین مناطق بر مردم از دم افتاده میگذرد ده ها بار بدترازانست که بر مردم  جنوب و شرق میگذرد . علاوه بران در شهرها هم انفجارها ، اختطاف ها ، دزدی ها، قتل ها ،ودیگر جرایم بیداد میکنند و آرامش مردم را برهم میزنند ؛

   مهمتر از همه اینست که نیروهای بیدادگر قرون وسطایی با داشتن پشتیبانی نیروهای بین المللی، با گذشت هر روز جری تر میشوند . باری قانون مصؤنیت خود را از تعقیب جرایم جنگی و ضد بشری به تصویب رساندند وبه منظور ضمانت اجرائی آن به تشکیل " جبههء متحد ملی " دست زدند . سپس  حملات خود را علیه دگر اندیشان ، آزادی های مدنی وخواست های عادلانهء مردم تشدید نمودند . درین روزها بار دگر گه و بیگاه منسوبین حکومت وپارلمان نام "کمونیست ها " را نشخوار میکنند .

   هرقدر بشمریم برشماره  لیست ناکامی ها وپایمال ساختن حقوق و لگدمالی زنده گی مردم  افزوده شده میرود .

   دوستان محترم !

   بی تفاوت نشستن درین حال و احوال، برای مدعیا ن مبارزه بخاطر رنجهای بیکران مردم ستمدیده افغانستان ، گناه نابخشودنی است . اگر با حسن نیت و صفای ذهن برخورد شود ، حل این مشکل ساده میشود :

   از خود گذری بخاطر مردم ، گذشتن از "من" ها و دادن اختیار تام برای صفوف ، یا کسانیکه میخواهند در یک حزب واحد متشکل شوند ، مشکل را حل میکند .             

    بیایید درتصمیم گیری قاطع نمونه شویم و به هموطنان – که سخت منتظر شما اند - ثابت کنیم که ادعاهای ما میان تهی نیست .

به امید دستاورد های بزرگ دست های تان را می فشارم .

 


April 24th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها